۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

8 مارس

امروز توی شهر راه که میرفتم با بغض بود و با چشمایی پر از اشک. هوا آفتابی بود و مردم آفتاب ندیده این دیار مثل مور و ملخ ریخته بودن بیرون. همه چی آروم بود و قشنگ. شاید اگر روز زن نبود، من کمتر یاد ایران می افتادم و یاد آدمهاش.
حرف توی دلم زیاده، خیلی زیاد، ولی دست و دلم به نوشتن نمیره. مثل پارسال این شعر زیبای خانم سعاد الصباح رو تقدیم میکنم به همه زنهایی که فقط و فقط به خاطر زن بودنشون، ناخواسته اسیر تبعیض هستن...


دموکراسی این نیست 
که مرد درباره سیاست نظر دهد
بدون آنکه مورد تعرض قرار گیرد

دموکراسی این است
که زن بتواند درباره عشق اظهار نظر کند
بی آنکه به قتل برسد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر