۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

حالم دیگه داره این پستهایی اخیری که نوشتم به هم میخوره، از این پستهای آبکیِ رمانتیک. یعنی کی میشه امتحانامو بدم، وقت کنم بیام یه دستی به سر و روی وبلاگم بکشم و یه چهارتا پست درست و حسابی بنویسم؟!

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

بی پولی!

ماه پیش بالای هفتاد یورو قبض موبایلم شده. همین الان دیدم. آنلاین. اینقدر ناراحت شدم که دیگه حتی نگاه نکردم ببینم چرا. الانم یه هفته اس که مریضم. دکتر خونگیم رو عوض کردم و دکتر جدیدم یک احمق به تمام عیاره. پول ویزیت و نسخه ام روی همرفته شده پونزده یورو، ولی در طول این یک هفته بالای یکصد یورو هزینه کردم برای داروهای گیاهی و چای و آبنبات و پماد مخصوص سرما خوردگی و سبزیجات و مرغ تازه برای سوپ و میوه و... و هنوزم هیچ خبری از بهبودی نیست که نیست. 
دو تا از دوستای نزدیکم هم توی این ماه تولد دارن و این یعنی اینکه یه چهل پنجاه یورویی هم اینطوری باید پیاده بشم.
کرایه خونه ام یه ده یورویی رفته روش، پول بیمه هم همینطور...
الانم باید برای امتحانا درس بخونم و این یعنی اینکه وقت ندارم واسه آشپزی و باید بیرون از خونه یه چیزی بخرم و بخورم.
توی خیابون که راه میرم همه مغازه ها حراج کردن. از این حراجهای درست و حسابی. اما من نمیرم داخلشون. فقط از بیرون ویترینشون رو یه نگاهی میندازم.
دلم میخواست این ماه برای خودم یه عطر خوب بخرم. هر دو تا عطر قبلیم دارن تموم میشن و این عصبیم میکنه که باید با احتیاط عطر بزنم. اصلا ماه پیش بیشتر کار کردم برای اینکه این ماه پول کافی برای خرید یه عطر درست و حسابی داشته باشم. ولی الان دیگه نمیتونم. 
دلم پول میخواد. پول زیاد. اونقدر که دیگه توی ماه ژانویه به خاطر هفتاد یورو قبض موبایل و یه مریضی کوفتی و ده بیست یورو هزینه اضافی در ماه بایت بیمه و اجاره خونه و کادوی تولد دوستام و غذای حاضری، اینطور غصه دار نشم. اصلا کفش و لباس به جهنم، ولی اونقدر که دلم  هرعطری رو که خواست بتونم بخرم. اونقدر که هی مجبور نباشم بشینم حساب کتاب کنم ببینم تا آخر ماه چقدر پول مونده برام.
ای کاش این ماه زودتر تموم بشه، این ماه بی پولی. بی پولی بده، خیلی بد.