۱۳۹۱ بهمن ۱۷, سه‌شنبه




1- امروز بعد از هزار سال توی خونه خودم صبحونه مربا خوردم! تقریبن یادم رفته بود مربا هم میتونه خیلی خوشمزه باشه...
2- این نونوایی دم خونه ام "Singelbrot" داره یا همون نون مجردی خودمون. خوشم میاد که آدم فهمیده ایه و درک میکنه که آدمهای مجرد هم دلشون نون تازه میخواد خب که هم حجمشم زیاد نباشه و هم نهایتا دو سه روزه بشه تمومش کرد.
3- توی این سوپری سر کوچه توی قسمت پنیرهاشون یه دختره کار میکنه که لِز هستش. هربار که میرم ازش چند تا ورقه پنیر بگیرم قرمز میشم و هول میکنم، اینقدر که یه طورایی نگاهم میکنه و بهم لبخند میزنه. اگه دوست پسرم هم بهم مثل همین دختره نگاه میکرد، دیگه هیچ غمی نداشتم. 

۲ نظر:

  1. به به! از لحاظ صبحانه! :D
    یک نکته‌ای هی یادم میره بگم.
    من یه سال نمیه , دو ساله دقیق نمیدونم دارم اینجا رو می خونم.(از زمان گودر اونجا شما رو فالو می کردم.وبلاگتونم می خوندم.یعنی با همه اونایی که فالو می کردم اگه وبلاگ داشتن , وبلاگشونو می خوندم.)

    پاسخحذف
  2. جالبه، از این نظر که از دید خودم این پاره وقت نویسیهام از اون انسجام و پیوستگی ای برخوردار نیستن که دنبال کننده داشته باشن... به هر حال خوشحالم که همچنان این وبلاگ رو دنبال میکنید با وجود همه غیبتهای صغری و کبرای نویسنده؛ و براتون آرزوهای خوب خوب دارم :)
    راستی چقدر خوب بود گودر و بی جایگزین. ای کاش دوباره فعال میشد :/

    پاسخحذف