درس خوندنم نمیاد که نمیاد و من دارم از صبح تا حالا هی خودمو میچلونم و زور الکی میزنم بلکه گشایشی بشه، اما تو بگو دریغ از حتی یک قطره ناقابل حس و حال درس خوندن...
۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
توی سیاهی چیزی برای پنهان کردن باقی نمیمونه
سلام
پاسخحذفممنون که بهم سر زدی
راستش این مدت خیلی روی مود نیستم و کمی هم گرفتار. اینه که هم مطلب جدید ننوشتم ، هم به بالاترین سر نزدم. ولی خب همین که بدونم آدمهای خردمندی مثل تو سراغم رو می گیرن، کلی خوشحال میشم
سپاس - داون آندر
مرسی عزیز! لطف داری. بالاترین که جات واقعا خالیه ولی خب به هر حال همیشه هستن دوره هایی که مشغله آدم خیلی زیاد میشه.
پاسخحذفامیدوارم که کارات همه راست و ریست بشه و دوباره از اون خاطرات جالبت بنویسی برامون :)